۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

چرا اغلب مخاطبان Doom Metal و Black Metal افسرده هستند؟



موضوع پست امروز راجع به ارتباط افسردگی و مالیخولیایی بودن مخاطب های Doom Metal و Black Metal می باشد. ابتدا بايد تعريف درست و جامعی از واژه "افسردگی" ارائه بدهيم. سپس ارتباط اين دو مقوله را شرح خواهم داد.

افسردگی:
 "واژه افسردگی در لغت به معنای پژمرده بودن و بی طراوتی و از پا افتادگی است."
اما در اصطلاحات روانشناسی:
"افسردگی به حالتی اطلاق می گردد كه در سلسله اعصاب – روان شخص اختلال ايجاد شود و فردی كه دچار اين حالت شده رفتار غير نرمال از خود بروز می دهد. افسردگی تنها در اعصاب و روان اختلال ايجاد نمی كند و گاه پيش می آيد كه در جسم شخص افسرده علاوه بر اعصاب و روانش هم خلل ايجاد می گردد". افسردگی شش مرحله دارد:

1- روان افسردگی خفيف
2- تن افسردگی خفيف
3- روان – تن افسردگی خفيف
4- روان افسردگی پيشرفته
5- تن افسردگی پيشرفته
6- روان – تن افسردگی پيشرفته

حال با ذكر نمونه هایی از افسردگی بحث مورد نظر را بسط می دهيم.

مثال 1: اگر در حالت عمومی انسان موجودی اجتماعی فرض شود بايد گفت فردی كه از جمع گريزان باشد و به دلايل مختلفی چون خجالت يا ترس از مسخره شدن و ... انسانی گوشه گير و منزوی باشد اين فرد به علت خلل در سلسله اعصاب و روان نا خودآگاهش دچار روان افسردگی می باشد كه می تواند هم از نوع خفيف باشد و هم از نوع پيشرفته.

مثال 2: در حالت عمومی بدن آدمی بايد آرام و بدون درد باشد اما فردی كه در آزمايشات و معاينات پزشكي عضو دچار دردش از لحاظ جسمانی سالم اعلام شده اين شخص مبتلا به حالت تن – افسردگی است. كه اين نوع از افسرده بودن درجات خفيف و پيشرفته دارد.

مثال 3: در حالت عمومی انسان بايد يك موجود اجتماعی باشد و در بدنش از لحاظ پزشكی مشكلی نداشته باشد اما به محض ورود به جمع مثلاً دچار درد معده يا تپش قلب گردد اين فرد دچار حالت افسردگی از نوع روان – تن افسردگی است كه اين مرحله هم دارای درجات خفيف و هم از نوع پيشرفته می تواند باشد. اكنون با ارائه اين تعاريف به بررسی موسيقی مورد بحث می پردازيم. سپس ارتباط آن را با افسردگی بيان شرح خواهم داد.

Depressive Black Metal همانطور كه از نامش پيداست نوعی از موسيقی Black Metal می باشد كه تم اشعار و حالت موسيقایی دارای حسی ديپرسيو كننده و غمگين می باشد. در اين ورژن از پاور كوردهای دو صدایی و به وفور از ملودی ها و آرپژهایی در استايل هایی نظير اگمنت، ساس، ديمينيش و ... استفاده می شود. به همين علت از استاندارد های Black Metal خارج است و با اين استايل های تئوری – آكورد شناسی كه ذكر كرديم در آهنگ هايشان حالاتی افسرده همچون:
درماندگی، اندوه، ترس و اضطراب، سرما، ماليخوليا، شيزوفرنی و حالت پيش از خودكشی را به وجود می آورند. از بند های اين ورژن می توان به Shining، Bethlehem، Silencer، Abyssic Hate و Moonblood اشاره نمود.

:Doom Metal
اين استايل در موسيقی متال مرسوم به متال پست مدرن است و از جنبش های نوين موسيقی متال می باشد. و دوران زوال يا به نوعی افسردگی در متال است. چنانچه بخواهيم اين گفته را تحليل كنيم بايد به ذات اصلی متال و يكی از اهداف ويژه آن اشاره كنيم و آن چيزی نيست به جز «اعتراض».
ما در جنبشی كه متال اوليه نام دارد شاهد بند هایی بوديم كه با موسيقی و پوشش و آرايش خود در واقع آن حس اعتراضشان را نسبت به محيط، زندگی، دولت ها و ... ثابت كردند و "Heavy Metal" را به وجود آوردند. حال اين موسيقی با آن خشونت و ريف های سريع و تاب و توان اوليه به موسيقی ملوديك، احساسی، غمگين و ريتم های كند و آرام شده و به زوالی اندوهناك رسيده است و ديگر پيرو آن سرزندگی و نيرو و انرژی گذشته نيست. البته امروزه شاهد آن هستيم كه استايل های تركيبی بی شماری در اين موسيقی نظیر Funeral Doom، Sludge Doom، Ambient Doom، Gothic Doom و ... به وجود آمده اند كه Forgotten Tomb، Katatonia، Forest of Shadows، Dolorian و ... از بند های Depressive هستند و در تم و ليريك ها و آهنگ های خود از عواملی كه شرح آن داده شد استفاده می كنند.

اينك پس از شرح اين مطالب كه البته كمی از يك مقدمه فراتر رفت به بحثی كه در عنوان آمده می پردازم. چرا اغلب مخاطب های اين دو استايل موسيقی اكثراً افسرده هستند؟
اگر دو موضوعی كه در خطوط بالا درج شد را با هم مقايسه كنيم به پاسخ اين سؤال دست خواهيم يافت. گفتيم در حالت نرمال انسان موجودی اجتماعی است و فردی كه از جمع گريزان است دچار حالت افسردگی است و همين مثال را در ارتباط با موسيقی متال اوليه و متال پست مدرن از نرمال های متال اوليه خارج گشته است. مثل انسانی كه از نرمال ها و استانداردهای انسانی و حالات طبيعی خارج گشته و بايد به اين نكته توجه داشت كه مخاطب متال اوليه تفاوت بسيار زيادی با مخاطب موسيقی متال پست مدرن دارد. چنانچه با مخاطب های متال اوليه برخورد داشته باشيم خواهيم ديد كه اين افراد انسان هایی سرزنده، مغرور، ورزشكار، پر انرژی و شاداب هستند و با اين سرزندگی و طراوت اعتراض خود را نشان می دهند. در صورتی كه مخاطبين Doom Metal و Depressive Black Metal انسان هایی سرخورده و غير فعال، بيمار، منزوی، ميزانثروپ، نا اميد و ... هستند. دقيقاً مانند موسيقی كند این سبک، اين افراد هم افسرده می باشند و Doom Metal كه بی طراوت و نيروست از استانداردهای انسانی بيرون آمده اند.
البته هر آنچه كه از نرمال های اصلی خود خارج گردد به نوعی دچار يأس و اختلال می گردد. اما اين امر بدان معنی نمی باشد كه هر پديده لزوماً بايد در چارچوب و قالب های تكراری و كليشه ای باشد. آن هم هنر موسيقی كه روز به روز دست خوش تغيير و تحول است و انسان هم ذاتی تنوع طلب و پيش رونده دارد. جالب اين نكته است كه وقتی با افراد افسرده ای كه متالر و مخاطب متال پست مدرن هستند روبرو شدم آنها را مورد بررسی قرار دادم و به اين امر رسيدم كه اين افراد به دليل همان اختلالاتی كه درج شد افسرده اند و افسردگی و اين حالت خويش را می پرستند و حاضر نيستند درمان گردند و به استاندارد های اصلی خود باز گردند و جالبتر اينكه اگر موسيقی مورد علاقه و فضای تاريك كه در آن سير می كنند را به جهت درمان از آنها بگيرند نه تنها درمان نخواهند شد و به مبدأ خود باز نمی گردند بلكه افسردگيشان چند برابر بيشتر خواهد شد! و اصلی ترين و اساسی ترين علت اين وضعيت و لذت بردن از فضاهای تاريك و افسردگی اين نكته است كه اين افراد اكثراً فكر می كنند و دچار درگيری روانی ناشی از ايدئولوژی های فلسفی اند و بيشتر به يأس فلسفی رسيده اند. دانستن و انديشيدن رنج آن ها را فزونی می بخشد و باعث می گردد سيستم نرمال و استاندارد های طبيعی آنها از حالت عادی خود خارج شود. آنها معمولاً از اماكن شلوغ گريزانند. از مراسم هایی همچون جشن تولد، عروسی و مهمانی های خانوادگی متنفرند. حتی پارتی های دوستانه را هم از دوستان خود نمی پذيرند. تنها بودن و در تاريكی به موسيقی گوش دادن را به ارتباط جمعی و مراوده با ديگران ترجيح می دهند. اين افراد معمولاً به كم قانع هستند و بيشتر از نياز خود نمی خواهند. نسبت به تجملات عمومی بی تفاوتند و به كل از روند طبيعی و روزمره فاصله گرفته و بريده اند!
Doom Metal و Depressive Black Metal موسيقی های فكر و اندوه و افسردگی اند. و جای تعجبی ندارد اگر اجتماع و عموم اين موسيقی ها را نمی توانند بپذيرند. انسان های عادی نمی خواهند بيانديشند. نمی خواهند عميق ببينند و بسيار سهل و ساده انگارانه تمام عمر و نيروی خود را صرف تفريح و سرگرمی می كنند. چه بسا كه به هر زباله هنرنما از قبيل موسيقی پاپ لس آنجلسی و كپی پاپ و پاپ اصولی و استاندارد نظير آغاسی، عباس قادری، جواديساری، اندی و ... را گوش می دهند و افسوس كه نام اين كرم های عفونت زده را در اینجا آوردم...
باری كه اين اجتماع بی فكر و بی غم اكثريت را تشكيل می دهند و چاره ای جز اين كه از آنها فاصله گرفت نيست.نآنها آ

۵ نظر:

Mohamad گفت...

سلام؛
اول از همه ممنون بابت این مطلب ِ خوب.
چند نکته ی کوچک در مورد متن به نظرم آمد :
اول اینکه Doom Metal به هیچ وجه از جنبش های نوین موسیقی متال نیست! بلکه از ابتدایی ترین زیرشاخه های این نوع موسیقی است. به طوری که حتی اگر بگوییم هوی متال با Doom Metal شروع شده چندان اشتباه نگفته ایم. آلبوم اول Black Sabbath و البته قطعه ی اول آلبوم، دقیقا یک قطعهی Doom Metal است. از فواصل تنظیم شده گرفته تا حس و حال موجود در قطعه.
مسئله ی بعدی اینکه Doom Metal به هیچ وجه مرسوم به متال پست مدرن نیست!!!!! متال ِ پست مدرن رو شاید بشه در موسیقی های Post Metal و البته Sluge پیدا کرد.
در مورد علاقه مندان به این نوع موسیقی ها هم نمی توان به طور کلی نظر داد چراکه هیچ آمار دقیقی وجود ندارد و با کلی گویی نمی شود به یک نتیجه ی تا این جد جزئی رسید! شکی در این نیست که موسیقی هایی با سبک های Depressive Black و Doom Metal موسیقی های ملال انگیزی هستند، اما اینکه مخاطبان آن هاافسرده هستند، بحث ِ دیگری است. ضمن اینکه این دو سبک به هیچ وجه موسیقی ِ فکر نیستند!! این های موسیقی ِ حس، غم و ملال هستند. تعریف ِ موسیقی فکر چیز ِ دیگری است.
به هر حال ممنونم از این نوشته.

Lamentus گفت...

درود

سپاس از شما به خاطر خوندن مطلب.

دقیقاً درسته! Doom Metal و Heavy Metal از قدمتی یکسان برخوردارند. منظور من از جنبش نوین تناقضی بود که این سبک در موسیقی متال به وجود آورد (در برابر سبکی چون Heavy Metal از لحاظ ساختاری). در بین متن هم ذکر شد که چه تفات هایی باهم دارند. چون به هر لحاظ این سبک تفاوت هایی داشت. تفاوت هایی که زوال انسان ماشینی و قرن بیست و یکمی را نشان می داد به طوری که ما چنین چیزی رو حتی در موسیقی Death Metal هم به آن شدت در موسیقی Doom Metal مشاهده نمی کنیم! باید تعریفی از پست مدرنیته داد. پست مدرنیته ای که من از آن نام بردم بیشتر در اشعار مشاهده می شود کما اینکه در خود این موسیقی هم می توان مشاهده کرد. مورد دیگری که وجود دارد این است که در نوشتن این مطلب من از کسانی همچون Sylvian Begot، Niclas Frohagen، Stijn Van Cauter، Kim Carlsson، Damon Good و چند تن دیگر از بزرگان این دو سبک کمک گرفتم و می توان گفت که بلا استثناء تمامی این افراد بر اینکه این سبک جنبشی نوین و پست مدرن در موسیقی متال را "شکل داده اند" صحه گذاشتند.

در مورد مخاطبان این سبک که آیا افسردگی دارند یا خیر (در بیشتر موارد)! آیا فردی که دارای روحیات خوب و خوشبینانه است چنین آثاری را می تواند به ثبت برساند؟ پس مخاطبانی هم خواهد یافت که در آن فاز فکری و حسی بخصوص هستند. این موسیقی سراسر اندوه و غم و گاهی در برخی بندها ترویج خودکشیست! من در مورد بیشتر مخاطبان صحبت کردم نه در مورد همه آنها.

به نظرم بخش آخر بحث کاملاً شخصی و سلیقه ایست. تنهایی و غم برای خود من چنین چیزی رو به همراه داشت.

نکته ای رو خدمت شما دوست عزیز عرض کنم. همین مطلبی که شما مطالعه فرمودید و مطالب پس از این؛ البته تا چند پست محدود (کمتر از 20 پست)، مطالبی هستند که حدود 6 سال پیش نگاشته شده است. و از کسانی بهره بردم که در زمینه موسیقی تبحر داشته اند. و همینطور از منابعی که در این زمینه موجود بوده اند. این را هم خاطر نشان کنم که این ها تنها نظرات و دریافت های شخصی من طی این چندین سال است و قطعاً کمبودها و کاستی هایی در آن دیده می شود. زیاد اعتقادی به "تئوری" ها ندارم. تئوری ها در مباحثی همچون سبک شناسی و فرم شناسی و این دست مسائل واجب و لازم است ولی در مورد مباحث دیگر به نظر من تئوری دخیل نیست و مسائل سلیقه ای و شخصی می شود.

بسیار خوشحال شدم که فردی آگاه چون شما نقدی نگاشتید. امیدوارم در آنیده ادامه داشته باشد.

سپاس فراوان

manic گفت...

مطلب خوب و بحث جالبیه که جای بحث در اون زیاد تر و شاید چند برابر متن باشه.
به نظر من ریشه یابی و ریشه سازی برای هنر همیشه نسبیه و قاطعانه گفتنش اشتباه. هر سبکی و هر ژانر و ساب ژانری ریشه هایی دارن که شاید ما حتا طرفشون هم نبودیم. موافق نیستم که doom از جنبشی جدید باشه. هرچند که شایع شدندش و ابری که از تراکمش در 15 سال اخیر ایجاد شده بیشتره ولی باز ریشه های زیادی داره. شاید کمتر بندی مثل black sabbath رو بشه مثال زد که تقریبن اکثر کارهاشون دوم باشه ولی در کل کاری های single زیادی از دهه ـی 70 و 80 تو این سبک هستن. پس میشه گفت جنبشیه که انرژی گرفت، نه جنبشی مطلقن نوین. حالا باید ریشه یابی از منشا انرژی کرد.. که فکر میکنم بتونه title جالبی برای نوشته های بعدیت باشه..
به چند خطی که راجع به "یاس فلسفی" بود گاهن فکر کرده بودم، جالبه. در صورتی که من عقیده دارم عده ـی کثیری افسرده نما هستند و یاس فلسفی هم قسمتی از خیالاتشونه. اتفاقی که بین سن 14 تا 16 سال هم زیاد میافته. افسردگی کاذب. درصورتی که در سنین بالاتر این افسردگی در واقع نوعی خودبزرگ بینی تلقی میشه ولی هیچوقت بیان نمیشه شخص خیالش بر اینه که چیره به زندگی شده و دیگه نیازی براش نیست . پس طرفدارای doom دو دسته اند. که ذکر شد. دسته ـی دوم همون طرفدارای واقعی. مثل خودت.
در خصوص طرفداران pure black metal عقیده ـی مشابهی ندارم. بلک متال خلاف ظاهرش سبکی پر شوره و طرفدارای پر شوری هم داره، شاید مثل heavy metal. بلک متال در agressive بود میشه گفت سقف ماجراست. و این نیاز برای خیلی از افراد هست، نیاز به هیجان، که ماه عسل رفتن به سقف هستش. به شخصیه هیجان خاصی تو بلک متال حس میکنم. راجع به pure BM حرف میزنم. منظورم فاکتور ازون سبک هاییه که با doom قاطی شدن. در کل به نظرم ظاهر (موسیقی) توی بلک متال جای بیشتری داره تا عمق اندیشه ای که در doom یافت میشه (از لحاظ شعری و روند موسیقیایی در طول یک آلبوم یا ترک). و همین رو میشه به طرفداران هم با یه نسبت خیلی کلی بیان کرد. همیشه استثنا هست و یه تقریب کلی جای چونه زدن نداره. بحث depressive black metal ولی به نظرم دقیقن مشابه دوم هستش.
در حد یک حدس :
دسته ای که موسیقی افسرده ـشون میکنه معمولن همون هایی هستن (یا میشن!) که خیال یاس فلسفی برمیدارند.
دسته ای که موسیقی رو مناسب حالشون پیدا میکنن از گروه دیگه هستند بی شک.
ادامه بده Lamentus..ادامه بده این نجوای غم رو.

manic گفت...

p.s : مراحل افسردگی جالب بود برام. با مثال کامل شد. مرسی.

Lamentus گفت...

سپاس از نظرت مَنیکه عزیز. با بسیاری از سخنان شما همسو هستم به جز مطالبی که در بالا عنوان نمودم.