۱۳۹۳ آذر ۹, یکشنبه

گفتگویی با یک دختر نارسیست



در اين پست با يكی از دوستان به نام "كرشمه" مصاحبه ای بس زيبا و جالب انجام دادم و متن آن را در وبلاگ قرار دادم تا آن را بخوانيد و ببينيد در نزديكی ما چه انسان هایی و با چه طرز تفكراتی زندگی می كنند!

درود بر كرشمه عزيز! اميدوارم حالت خوب باشه و بسيار خوشحالم كه افتخار دادی و پذيرای اين مصاحبه شدی. خب همونطور كه در عنوان نوشتم شما به "نارسيسم" مبتلا هستيد و عاشق خودتون هستيد. ممكنه برای ما توضيح بدی؟ هر طور دوست داری و از هر كجا كه دلت می خواد شروع كن.

من هم سلام دارم خدمت تمامی دوستان و بازديدكنندگان اين وبلاگ. كرشمه د. هستم. بيست و نه سال سن دارم. در بندر انزلی به دنيا اومدم و تحصيلاتم رو در دانشگاه هنر تهران در زمينه ی عكاسی تا مقطع كارشناسی ارشد ادامه دادم و برنده ی شش جايزه ی بين المللی فستيوال های مختلف عكاسی شدم و سه مرتبه از سال هشتاد و سه تا هشتاد و پنج در تهران نمايشگاه عكس گذاشتم. اين از بيوگرافی من و حالا در ارتباط با بحث اصلی بايد بگم كه نارسيسم يك نوع اختلال آسيبی – روانی هست كه يك شكلی از انحرافات جنسی محسوب میشه كه ريشه ی بسيار قديمی و عجيبی داره. بايد پيش از هر چيز در مورد واژه ی "نارسيس" توضيح بدم كه نارسيس يك دختر يونانی بوده كه در كوه و دشت زندگی می كرده و تا زمان بلوغ چهره ی خودش رو نديده بوده. در يكی از روزها كه مشغول گردش بوده چشمش به يك بركه می افته. همين كه ميره از اونجا آب بخوره ناگهان چشمش به انعكاس چهره ی خودش در آب می افته! و در دم عاشق خودش ميشه و هر چقدر سعی می كنه لب های خودش رو تو آب ببوسه موفق نميشه. و هی چهره اش در آب موج موجی ميشه و اين باعث سر خوردگی و افسردگيش ميشه! به طوری كه پس از چند روز بی خوابی و گرسنگی تمام رگ و پی خودش رو به وسيله ی سنگ تيزی می بره و به محض بر خورد اولين قطره ی خونش به زمين در همون نقطه گُل نرگس رشد می كنه!

خُب اين يك تراژدی مطلق و كامله كرشمه جان. حالا می خوام بپرسم شما از چه زمانی متوجه شدی كه چنين چيزی درونت وجود داره؟

دقيقاً از زمان اولين پريودم. يادمه كه مادرم بهم گفت تو ديگه خانمی شدی برا خودت. منو برد بازار برام لباس های بزرگونه و لوازم آرايش خريد. بهم گفت يازده سالته و ديشب به سن بلوغ رسيدی. به اين ميگن عادت ماهانه يا پريود. هر ماه اين اتفاق برات می افته. بهم گفت چند سال ديگه هم يك دوست پسر خوب و خوش تيپ می آد كنارتو با هم خوش می گذرونيد.
گفت حالا برو آرايش كن بيا ببينمت! منم كه قند تو دلم آب می كردم رفتم و لباس هامو پوشيدم. يك سوتين صورتی (اولين بارم بود سوتين تنم می كردم) و شورت قرمز و تاپ سفيد و دامن مشكی. خلاصه بماند توی آرايش كردن چه اغراق عجيب و مسخره ای كردم. وقتی رفتم پيش مامانم كلی قربون صدقم رفت و ماچم كرد. حتی زد زير گريه، ياد گذشته ی خودش افتاد. اما آخ آخ آخ از اون لحظه هایی كه خودم رو به اون وضعيت توی آينه ديدم. در دم همه چيز تغيير كرد و فهميدم كه چه بلایی سرم اومده. شديداً درگير خودم شدم و اشك از چشمم سرازير شد و حالم دگر گون شد.

عجب حكايتيه اين نارسيسم! خُب ادامه بده لطفاً.

خلاصه از همون شب بود كه معتاد آينه شدم و مرتباً روزی چند مرتبه لباس هام رو عوض می كردم و به حمام می رفتم.

خانوادت شاكی نمی شدند؟

ای كاش همون اول كاری جلومو می گرفتند. نه، مادرم ذوق می كرد و پدرم به من می گفت عروس خانوم. ولی وقتی مادر و پدرم نگران شدند كه كرشمه ای كه كلاس پنجم دبستان معدلش بيست بود، حالا كه اول راهنمایی رفته معدل ثلث اولش شده "هشت"! و آخر سر هم رفوزه شد! اين برای خودم و خانوادم كه من تنها فرزندشون بودم مايه ی شرم و آبروريزی بود. معلم ها و مسئولين مدرسه پروندم رو دادند به مادرم و از تيز هوشان به مدرسه ی دولتی سطح پائينی رفتم. و بدتر از همه چيز آن سال هم در كلاس اول راهنمایی در جا زدم. و دو سال تمام ترك تحصيل كردم! مادرم شبانه روز گريه می كرد. از همه، دوست و فاميل و در و همسايه بريده بوديم. پدرم ماه به ماه به كارخونش سر نمی زد و كسی هم به منزلمون نمی اومد. ديگه از مسافرت های خارج و جايزه و ... خبری نبود. جوّ خونه جهنمی عذاب آور شده بود. من روز تا شب كنار آينه بودم و آرايش می كردم و برای خودم آواز می خواندم. ابتدا مادرم گمان كرد عاشق شدم و يك روز نشست مفصل باهام صحبت كرد. بهم گفت: "كرشمه دخترم اگه عاشق شدی يا پسری رو دوست داری به من بگو. هر كجا باشه برات می آرمش مامان."
اما هی هی هی ... كه موضوع پيچيده تر از اين حرف ها بود. و وقتی مادرم رفتار مشكوكی مثل نامه و ... از من نديد، پی برد كه نه پسری در كاره و نه عشق و عاشقی!

چه وحشتناك! خُب چرا ماجرا رو به مامانت نگفتی؟

آخه فرصت نداد كه بگم ...

فرصت نداد؟ يعنی چی؟

فردای روزی كه باهام صحبت كرد مُرد ...

(به اينجا كه رسيديم كرشمه به شدت زد زير گريه)

كرشمه جان می خوای ادامه ندی؟

من خودمو مسؤل مرگ مادرم می دونم. و اين بزرگ ترين گناه منه.

نظرم غير از اينه كرشمه جان. خُب شما شرايط خاصی داشتی و اين تقصير هيچ كس نيست. اما برام مهمه كه بدونم تا به حال پسری رو دوست داشتی يا پسری تو رو دوست داشته؟

من هرگز كسی رو چه پسر چه دختر دوست نداشتم. ولی دو سال پيش پسر هم كلاسيم عاشقم شد و شش ماه با هم بوديم. اما اين يك ارتباط زجر آور بود. رامبد پسر خوب و دوست داشتنی ای بود و حسابی به من می رسيد. اما من نتونستم ادامه بدم و سه هفته پيش خبر رسيد خودشو حلق آويز كرده!!!

آخِی ... بيچاره ... كرشمه جان چطور شد كه درستو ادامه دادی و به چه شكل خودتو ارضا می كردی؟

پدرم با خاله ام ازدواج كرد و اين مادر جديد بيشتر از مادر اصليم به من می رسيد و از من خواست به مدرسه برم و با ارتباطی كه داشت در همون مدرسه ی تيزهوشان ثبت نامم كرد. و راجع به ارضا شدنم بايد بگم اوايل اذيت بودم و سر در گم، اما در يكی از اين ايام توی اتاق خواب به آينه يك آلت مصنوعی چسبونده بودم و به وسيله ی اون بكارتم رو انداختم! اولش ترس بسيار عجيبی سر تا پای وجودم رو فرا گرفته بود و چند ساعتی به شدت گريه كردم.

و بعد؟

بعدی نداره، عادت كردم ... و تا به حال به وسيله ی ابزار آلات مدرنی كه از سفر به آلمان، لهستان و مجارستان خريدم خودمو ارضا می كنم.

راضی هستی از اين وضعيتت؟

خُب نسبتاً ... نه آنچنان ... من آرزو داشتم بتونم از درون كالبدم بيام بيرون و خودمو بغل كنم. لب های زيبام رو ببوسم ... سينه های لغزانم رو به كامم بمكم و در كنار كرشمه ی زيبا زندگی خوب و آرومی داشته باشم ...

بعد از این سؤال کرشمه دیگه نخواست ادامه بده و بدون هیچ حرفی رفت! خیلی ازش سؤال داشتم ولی بعد از این مصاحبه دیگه نتونستم پیداش کنم.

۱۳۹۳ آبان ۲۰, سه‌شنبه

تحلیل سمفونی اول Until Death Overtakes Me



درود
با امید به این که از پست قبلی راضی بوده باشید. امروز ادامه ی بررسی آثار Stijn Van Cauter را در پیش می گیرم و ادامه مطلب را تقدیم حضورتان می کنم. در دو پست قبل بیوگرافی و دیسکوگرافی هنرمند و یگانه مرد استایل Funeral را برایتان نوشتم. در این پست به نخستین آلبوم کامل این بند می پردازم و از لحاظ فرمی و استایل آنرا برایتان تجزیه و تحلیل می کنم. 


Symphony I - Deep Dark Red - این سمفونی پست مدرن شش موومانی (شش بخشی) در سال 2001 توسط Van Cuter ساخته شد. اثری سرتاسر محزون و تاریک که از معجزات "سینتی سایزر" به دور نیست و یک اثر Electronical-Ambient بر روی فاز Funeral Doom می باشد. نخستین ترک این آلبوم یک ترک 03:37 دقیقه ای است که با کلین گیتار و سینتی سایزر همراه شده و اینسترومنتال است و در واقع اینترویی برای ورود به ساعاتی مطلقاً تاریک می باشد. این ترک Silent Dreams نام دارد و به واقع بر روی تم سکوت بنا شده است. از لحاظ فرمی ترکی تماماً مستقل و گویا است. وقتی با دقت بدان گوش می کنید و صدای سینتی سایزر و کلین گیتار را می شنوید بی اختیار خود را برای ورود به دنیایی محزون و تاریک آماده می کنید. این ترک از لحاظ سمفونیک، اینترو (Intro) به شمار می رود و مقدمه ای بر تاریکی و حزن است.
ترک دوم They Never Hope ترکی 14:41 دقیقه ای است که با سینتی سایزر و نتی کرشندو (کششی رو به گسترش) شروع می گردد و پس از گذشت زمان کوتاهی با طبل و وکال و کلاویه های کیبورد جان می گیرد. همچنین به جلو می رود و کلین گیتار نمایش محزونش را آغاز می کند. در حین اینکه وکال و سینتی سایزر ها با کلین گیتار همراه می شوند و ترک روی غلتک می افتد طبل و سنج واقعی شروع به فضاسازی های محزون و رعب آور خود می کنند. وقتی به دقیقه ی 03:03 می رسیم ناگهان کلین گیتار با صدایی تک و واضح شروع به نواختن آرپژی جذاب و محزون می کند که یادآور خیال مرده است. منظورم از مرده وکال است. کلین گیتار می نوازد و تا چند لحظه هیچ ساز و صدایی همراهی اش نمی کند و همچنین به مدت پنجاه ثانیه به تک نوازی خود ادامه می دهد و باز هم سازها به همراه طبل و وکال شروع به نواختن می کنند و همان روایت کهنه شروع می شود. وکال نقش مرده ای درب و داغان را بازی می کند که قرن هاست در درون خود جان داده است و این ملودی روزگار سیاه اوست که هرگز رهایش نکرده است. در دقیقه 08:08 باز هم سازها و وکال قطع می گردند و باز هم کلین گیتار شروع به تک نوازی همان آرپز می کند و در دقیقه ی 09:07 باز هم سازها شروع به نواختن می کنند و این بار طبل با غرش بیشتری می نوازد. وکال قصه ی سرتاسر بدبختی خویش را بازگو می کند و ملودی محزون سینتی سایزر به همراهی کردن ادامه می دهد. سنج ها فضاسازی می کنند و در دقیقه ی 10:19 پیانو هم به این جمع عزادار می پیوندد و شروع به دلداری دادن این خانواده ی عزادار می کند. پس از ورود پیانو همه چیز تغییر می کنند و فضای رعب و وحشت شکسته می شود. وکال که نقش مرده را دارد شبیه به آتش زیر خاکستر می خواند و در دقیقه ی 11:42 صداها قطع می شوند و پیانو این روایت محزون را به تنهایی ادامه می دهد و باز در دقیقه ی 12 این ترک، سینتی سایزر به تنهایی ملودی پیانو را تکرار می کند که باز به فضای رعب نزدیک تر می شویم. طبل ملایم تر می نوازد و صدایی شبیه اکویی ملایم از آن بر می خیزد. دیگر وکال به کلی خاموش می شود و برای رفتن به ترک بعدی آماده می شویم.
ترک سوم با نام The Light of Dying Summer با پیانو و ملودی کیبورد شروع می شود و این ملودی 09:26 دقیقه ای تکرار می شود. و 09:26 دقیقه به این وضع ملودی ها به همراه پیانو که آکورد می گیرد تکرار می شود و پایان می گیرد.
ترک چهارم این سمفونی تاریک به نام Never Again با طبل و دیستورشن و سینتی سایزر شروع می شود. طبل و سنج ها همراهی می کنند و باز همان فضای وحشت را به نمایش می گذارند. 07:49 دقیقه می گذرد و ملودی واضح می شود و دیستورشن و طبل و وکال در پس زمینه قرار می گیرند و وکال رفته رفته به سکوت می گرود و غمی مالیخولیایی شروع می شود و باز در دقیقه 09:59 درام و دیستورشن فضا را می شکنند و باز به تونل وحشت فرو می رویم. طبل دبل نُت می نوازد و سنجی غریب طبل را همراهی می کند. وکال فقط زوزه می کشد و در پس زمینه است و کلامی نمی خواند و باز از دقیقه 11:30 رو به سکوت می رویم و ملودی محزون تکرار می شود و کم کم برای ورود به ترک بعدی حاضر می شویم. این ترک 14:41 دقیقه ای به پایان می رسد و ترک بعدی آغاز می شود.
ترک پنجم یعنی موومان پنجم این سمفونی به نام  Careless – Painless – Far Away  با ملودی تنهای کیبورد شروع می شود و تا 01:40 دقیقه پیش می رود تا باز ملودی غمگین پیانو و کیبورد با یکدیگر ادغام شوند. در دقیقه 02:12 وکال آغاز به خواندن می کند و با صدایی نجواکنان مرثیه ی خویش را آغاز می کند و پیانو و کیبورد و طبل همراهی اش می کنند. در دقیقه 03:37 سازها مثل مارش (March) عزا می نوازند و دیستورشن در پس زمینه حاضر می شود و وکال با حالت آتش زیر خاکستر زمزمه می کند. در دقیقه 04:16 باز هم وکال و پیانو و کیبورد با هم ادغام می شوند و به عزاداری خویش می پردازند و ملودی تکرار شونده هر لحظه با وکال به گوش می رسد. باز غرش ارکستر در دقیقه 05:31 با وکال به مارش عزا می پردازند. در دقیقه 06:24 به یکباره کیبورد و وکال و پیانو که آرپژ می نوازد شروع می شوند و وکال مثل صدایی بی رمق و در گوشی می خواند. در دقیقه 08:08 ملودی کیبورد به تنهایی شروع می شود و مانند شروع ترک از صدای آهسته اوج می گیرد و با کلید های دیگر کیبورد هارمونی می سازد. این ترک 11:07 دقیقه ای برای پایان و رفتن به بخش پایانی و موخره آماده می شود و ملودی اش را با صدای بم تر می نوازد و رفته رفته تمام می شود.
ترک یا موومان ششم که پایانی کوتاه است با نام  Towards the Emptinessبا سینتی سایزر شروع می شود و در هاله ای که شبیه به موج دریاست پیش می رود. این ترک بعد از مدت زمان کوتاه 04:03 به پایان می رسد و این سمفونی عزا را به اتمام می رساند
چند خطی که در بالا نوشته شد تنها یک تحلیل کلی از ساختمان سمفونی بود. یعنی آنچه که در موسیقی می شنویم را به رشته کلام درآوردیم حال نوبت به مسائل مهمتری می رسد و باید درباره ی رنگ آمیزی صوتی، سازبندی، ترکیب بندی سازها و هارمونی و وکال مطالبی را تقدیم حضورتان کنم. فکر می کنم برای هر کدام از آلبوم ها یک پست کافی باشد تا تحلیل آن به سر آید...
بحثی که در موسیقی کلاسیک در هر دوره (قرون وسطی یا باروک، رنسانس، رومانتیسیم، کلاسیک، نئوکلاسیک، مدرن و پست مدرن) مطرح است مسأله ی (رنگ آمیزی صوتی و آواشناسی) می باشد که مطمئناً در این گونه از سمفونی ها هم وجود دارد و باید بدان اشاره کرد. 
رنگ آمیزی صوتی را این گونه توضیح می دهم: 
هر قطعه موسیقی به طور تطبیقی با هنرهای دیگر دارای یک سری خصوصیات خاص است و اگر بنا بر قاعده ی هنر نقاشی بخواهیم به آن بنگریم (نُت = رنگ) و عامل نُت در موسیقی برابر با عامل رنگ در نقاشی است که با یکدیگر مطابقت دارند. حال برای هر ساز و نُت در ارکستر سمفونی یک رنگ تعریف شده است. مثلاً سازهای زهی اعم از گیتار، ویولون و . . . در طیف های مختلف زرد و نارنجی قرار می گیرند و البته جدای از صدای ساز، نُت و حتی گام هم با غلظت رنگ مطابقت می یابند. مثلاً گیتار کلاسیک با سیم نایلونی رنگش نارنجی است و بنا بر زیر و بمی نُت و گام، این نارنجی به درجات مختلف در جدول دگردیسی رنگ می رسد! وقتی در گام های ماژور و با صداهای زیر با گیتار نوازندگی کنیم اصوات نمایانگر نارنجی های کم رنگ و مایل به زرد هستند و اگر با سیم های باس گیتار کلاسیک و در گام های مینور نوازندگی کنیم به قهوه ای های تیره و سنگین می رسیم و این جدولی است که مثال جدول مندلیوف عمل می کند و در ارکستر سمفونیک برای هر ساز و گام و نُت یک رنگ با غلظت بالا یا پایین تعریف شده است و این قراردادی بین هنر نقاشی و موسیقی است.
حال در می یابیم که یک سمفونی برابر با یک تابلوی نقاشی است و یک طراحی تک رنگ مطابق با یک تکنوازی با هر سازی است. این قرارداد را در دوره ی باروک هنرمندان وقت به طور قراردادی پیشنهاد کردند و یک نفر را نمی توان به عنوان بنیانگذار آن معرفی کرد. 
سمفونی ای که در خطوط بالا تحلیل گشت دارای چنین سازهایی می باشد: 
1- گیتار آکوستیک
2- سینتی سایزر
3- کیبورد
4- طبل های باس
5- سنج ها
6- وکال
7-گیتار باس چهار سیم
این سازها با ترکیب بندی مدرن امروزی حال و هوایی خاص را القاء می کنند و سمفونی ای که مورد بررسی قرار گرفت در گام سُل مینور بود! سُل مینور در میان گام ها نمایانگر حزن و ترس تواماً با یکدیگر می باشند و در هر لحظه یکی از این حس ها غالب می شود. طبل ها به رنگ های تیره هستند و به طور کل گام این سمفونی + اصوات و زیر و بمی شان + سازبندی، نمایشگر یک تابلوی تیره با رنگ های سنگین و حزن آلود و فضایی رعب آور می باشند. 
درباره ی وکال این اثر باید گفت این نوع وکال که از  Death-gore برگرفته شده است به نوعی یاد آور احساس مردگی، خفگی و آتش زیر خاکستر می باشد. گویی مجسمه ای سیمانی که هنوز خشک نشده است دارد با دهان و حلقی پر از سیمان آواز می خواند! یک آواز خفه با تصویر ذهنی ای مسموم و دلگیر. خودِ وکال در مصاحبه ای گفته بود: "تصویر مردی که در سیمان نیمه خشک گرفتار آمده در ذهنم بود." آیا این مکان و این چاله ی سیمانی نمی تواند نمادی از قبر باشد؟ و آیا این تصویر لبخند بر لب جمجمه نیست که آوازی گنگ و خفه می خواند؟  
تم فرمیک این اثر سکوت محض است! اگر بخواهیم از محتوای لیریک ها فاصله بگیریم باید درباره ی تم فرمیک این سمفونی بگوییم، سکوت بخش اعظم و اصلی آن را تشکیل می دهد؛ البته وحشتی تواماً با حزن و ترس. این سمفونی صدای خاموش یک مرده است که در نهایت پس از آخرین تلاش های بی نتیجه و آخرین نوسان ها به سکوت محض می رسد و این سکوت را در ثانیه های پایانی آخرین ترک می توانیم بیابیم.

در پایان این پست نیز لینک دانلود یکی از ترک های این سمفونی قرار داده شده است. با اینکه اعتقاد دارم می بایست به کل این سمفونی گوش داد اما دلیل قرار دادن این ترک تنها به خاطر آشناسازی شما با فضای این سمفونی می باشد:

۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

مصاحبه ای با Kostas Panagiotou



با عرض درود های فراوان خدمت شما خوانندگان این وبلاگ
در این پست شاهد مصاحبه ای خواهید بود که حدود 6 سال پیش آن را ترتیب دادم؛ گپ و گفتی با یکی از بهترین کیبوردیست های حال حاضر سبک Doom Metal و علی الخصوص زیرشاخه Funeral که نوآوری هایی را در این سبک به وجود آورد. هدف از قرار دادن این مصاحبه و معرفی این شخصیت به پست و مطلب قبلی در مورد Stijn van Cauter مربوط می شود. حضور بی بدیل و ارزشمند این هنرمند بلژیکی در این بند نیز گویای همه چیز می باشد. اما تقابل این دو موسیقیدان در کنار هم باعث شد تا مطالبی جداگانه در موردشان به نگارش در آورم. امیدوارم برخی از طرفداران این بند به جواب سوالاتشان برسند.



First of all thank you a lot for giving me the chance to do an interview with you. For the first question; How Pantheist came to this world? What were your reasons to form a band and why in Funeral Doom Metal?

Pantheist didn’t start as a metal band; I’m a keyboard player and I started experimenting with the creation of dark ambient tracks at first. My sole intention was to express some dark thoughts and feelings I had and couldn’t find an outlet for in the social world I found myself in. However, it was my desire to add guitar at some stage, and I stayed in contact with Nicolas, a guitar player I had met at the University. I slowly converted him into doom metal by feeding him cds of the likes of Esoteric, Evoken, Skepticism, Morgion etc. Then I bought an electric guitar (Nicolas only owned an acoustic guitar at the time) and so we started recording demos on an 8-track recorder I had got recently. Around the same time I got through the now defunct doom-metal mailing list in touch with Stijn from Until Death Overtakes Me, who has a home studio. There we recorded our first demo ‘1000 years’ which was greatly inspired by bands such as Skepticism and Thergothon, as the ‘funeral doom’ genre was something fresh and upcoming at that time.

What’s the message of Pantheist? I mean what is the ideology of the band?

There is no ideology behind the band and we don’t have any political or religious affiliations. Our only goal from the beginning was to stay open-minded and not to put any limitations to our freedom of expression. So we are ‘pantheists’ in an allegorical sense.

What bands have influenced you most?

Throughout the years, the range of bands and composers that have influenced our music has grown really wide. It goes from baroque and romantic classical composers to doom metal bands like the two aforementioned, My Dying Bride and Anathema, to progressive rock bands like Pink Floyd, King Crimson and Amon Duul II, to Celtic Frost and Winter, to traditional Eastern music etc. Any minor key music we’ve heard that sounds powerful and emotive has been a direct or indirect influence.

Any other influences or inspirations rather than music?

As I said in the answer to your first question, my need to create music has always been the result of a quest for finding means for a way of self-expression. Any strong feelings, emotions and events in my life have influenced my songwriting.

How do you feel about today Doom Metal scene, and especially Funeral Doom Metal?

I don’t think there is such a thing as a ‘funeral doom’ scene, as the bands usually don’t play live and are not always in touch with each other. Also a lot of the so-called funeral doom bands are actually one-man projects! We are only in touch with Skepticism and Esoteric, bands that in my opinion are in a league of their own and don’t belong to any scene.

Any new bands that you are interested in?

I don’t follow the doom metal scene much, so I can’t recommend any ‘new’ bands. I would be interested to check out the album of Dictator from Cyprus though, I really liked his demo.

Have you ever had any personal experience of misery, solitude or…? I mean any personal experience that makes you view life as a painful process or death as a kind of redemption

Yes, like everyone I’ve had my fair share of negative experiences; around the time of the recording of our ‘1000 years’ demo and the ‘O Solitude’ album, I was experiencing strong feelings of isolation and solitude, which led to the creation of these very negative works. In the course of the years I’ve learned to channel these emotions better, although some people still say that our music sounds ‘miserable’, with which I don’t agree.

What represent your albums for you? A comment for each one of your albums:

1000 Years:


Very personal and expressive demo, which captured the essence of the band pretty well in its 33 minutes. The sound quality is not that great, but the captured ambience is quite unique, even for our standards.

O’ Solitude:

The glorification of solitude and pain as a result of isolation and disappointment. It is wallowing in self-pity, but at least it’s a very honest album.

Amartia:

Much more philosophical that anything we had done previously, this album explores the question of how far one can go to provide evidence for a doubtful belief system. Also the first album in which we started to incorporate Eastern elements to our music (with the exception of the middle part of ‘Don’t mourn’ in our first album).

The Pains of Sleep:

More like a stopgap EP, this contained just two new tracks, a cover and our ‘1000 years’ demo remastered. We saw it like a present to our loyal fans that have supported us from the beginning, perhaps some sort of ‘calm before the storm’ as we were moving towards something different…

Journey Through Lands Unknown:

That ‘something different’ became this album; by far our best and most diverse album yet, it explores in depth several facets of the sound of this band that have only been hinted at thus far.

The song “O’ Solitude” is my favorite of Pantheist, Its lyrics is amazing. Would you please tell me more about this song?

Its title betrays its essence: it explores different themes of solitude and abandonment. I think it’s a very powerful track full of emotion and intensity, and it’s one of our most popular live tracks as well. We often finish our gigs with this track.

“We, the dead cannot understand why these mortals don’t envy us”. What is (are) the reason(s) that we shall envy the dead?

The rest of the lyric betrays why: the living think that those dead are not in an enviable position, but the dead argue that although their lives are over, the difference with the living is not as big as one would think, because life is not meaningful in the big scheme of things, looked at from the eyes of eternity.

And about the album “Amartia”, why a concept album about Seven Deadly Sins?

I think it is a common mistake of people to think that this is an album about the 7 deadly sins; the sins are only used as a tool to tell the story. In its essence, it’s a story about someone trying to prove god’s existence by committing the deadly sins. He hopes that god’s punishment and intervention will prove His existence, but this punishment never comes and the protagonist succumbs to guilt.

Pantheist moved from Belgium to UK, what was the reason?

This had to do with personal reasons, as I moved to the UK when I met my girlfriend who lived there. My contract at work had also expired, which made my move easier.

And what represent these words for you?

Life: unexpected, but generally very welcome gift, so we’d better make the most out of it.

Death: the natural consequence of life.

Suicide: I would never choose this option myself, but I understand why for some people there are things worse than death.

Solitude: a natural condition, in which all humans are subjected. This causes a lot of fear and stress, but at the same time pretty much all creative human activities stem from this fear of solitude and isolation.

Love: a mystery in the quite mechanical world we live in; something to be cherished

Religion: that which connects people for all the wrong reasons.

God: was invented by man to counter his fear of solitude I spoke about earlier.

Future: something to look forward to, but the only thing we truly have is the present.

Iran: a country with a great history going back to thousands of years, unfortunately currently veiled in intolerant fundamentalism just like many other countries.

What are your future plans with Pantheist?

We are currently planning some gigs in the UK and Finland. We hope to start working on our new album by the second half of 2009.

And any final words do you want to say to your Iranian fans?

I know how much you metal heads suffer in a country that doesn’t allow freedom of expression and has been particularly hostile to metal music. My thoughts are with all of you and we deeply appreciate the fact that you take the risk to hunt down and find your favourite music, despite the risks involved. Stay true to yourselves, that’s the only way forward. Lamentus, thank you so much for taking the time to compile the questions for this interview, and for your love and dedication to underground music. See you around, it is a small world…

Thank you very much.

December 2008

امیدوارم از این پست لذت کافی را برده باشید. تا پستی دیگر بدرود...