۱۳۹۳ آذر ۹, یکشنبه

گفتگویی با یک دختر نارسیست



در اين پست با يكی از دوستان به نام "كرشمه" مصاحبه ای بس زيبا و جالب انجام دادم و متن آن را در وبلاگ قرار دادم تا آن را بخوانيد و ببينيد در نزديكی ما چه انسان هایی و با چه طرز تفكراتی زندگی می كنند!

درود بر كرشمه عزيز! اميدوارم حالت خوب باشه و بسيار خوشحالم كه افتخار دادی و پذيرای اين مصاحبه شدی. خب همونطور كه در عنوان نوشتم شما به "نارسيسم" مبتلا هستيد و عاشق خودتون هستيد. ممكنه برای ما توضيح بدی؟ هر طور دوست داری و از هر كجا كه دلت می خواد شروع كن.

من هم سلام دارم خدمت تمامی دوستان و بازديدكنندگان اين وبلاگ. كرشمه د. هستم. بيست و نه سال سن دارم. در بندر انزلی به دنيا اومدم و تحصيلاتم رو در دانشگاه هنر تهران در زمينه ی عكاسی تا مقطع كارشناسی ارشد ادامه دادم و برنده ی شش جايزه ی بين المللی فستيوال های مختلف عكاسی شدم و سه مرتبه از سال هشتاد و سه تا هشتاد و پنج در تهران نمايشگاه عكس گذاشتم. اين از بيوگرافی من و حالا در ارتباط با بحث اصلی بايد بگم كه نارسيسم يك نوع اختلال آسيبی – روانی هست كه يك شكلی از انحرافات جنسی محسوب میشه كه ريشه ی بسيار قديمی و عجيبی داره. بايد پيش از هر چيز در مورد واژه ی "نارسيس" توضيح بدم كه نارسيس يك دختر يونانی بوده كه در كوه و دشت زندگی می كرده و تا زمان بلوغ چهره ی خودش رو نديده بوده. در يكی از روزها كه مشغول گردش بوده چشمش به يك بركه می افته. همين كه ميره از اونجا آب بخوره ناگهان چشمش به انعكاس چهره ی خودش در آب می افته! و در دم عاشق خودش ميشه و هر چقدر سعی می كنه لب های خودش رو تو آب ببوسه موفق نميشه. و هی چهره اش در آب موج موجی ميشه و اين باعث سر خوردگی و افسردگيش ميشه! به طوری كه پس از چند روز بی خوابی و گرسنگی تمام رگ و پی خودش رو به وسيله ی سنگ تيزی می بره و به محض بر خورد اولين قطره ی خونش به زمين در همون نقطه گُل نرگس رشد می كنه!

خُب اين يك تراژدی مطلق و كامله كرشمه جان. حالا می خوام بپرسم شما از چه زمانی متوجه شدی كه چنين چيزی درونت وجود داره؟

دقيقاً از زمان اولين پريودم. يادمه كه مادرم بهم گفت تو ديگه خانمی شدی برا خودت. منو برد بازار برام لباس های بزرگونه و لوازم آرايش خريد. بهم گفت يازده سالته و ديشب به سن بلوغ رسيدی. به اين ميگن عادت ماهانه يا پريود. هر ماه اين اتفاق برات می افته. بهم گفت چند سال ديگه هم يك دوست پسر خوب و خوش تيپ می آد كنارتو با هم خوش می گذرونيد.
گفت حالا برو آرايش كن بيا ببينمت! منم كه قند تو دلم آب می كردم رفتم و لباس هامو پوشيدم. يك سوتين صورتی (اولين بارم بود سوتين تنم می كردم) و شورت قرمز و تاپ سفيد و دامن مشكی. خلاصه بماند توی آرايش كردن چه اغراق عجيب و مسخره ای كردم. وقتی رفتم پيش مامانم كلی قربون صدقم رفت و ماچم كرد. حتی زد زير گريه، ياد گذشته ی خودش افتاد. اما آخ آخ آخ از اون لحظه هایی كه خودم رو به اون وضعيت توی آينه ديدم. در دم همه چيز تغيير كرد و فهميدم كه چه بلایی سرم اومده. شديداً درگير خودم شدم و اشك از چشمم سرازير شد و حالم دگر گون شد.

عجب حكايتيه اين نارسيسم! خُب ادامه بده لطفاً.

خلاصه از همون شب بود كه معتاد آينه شدم و مرتباً روزی چند مرتبه لباس هام رو عوض می كردم و به حمام می رفتم.

خانوادت شاكی نمی شدند؟

ای كاش همون اول كاری جلومو می گرفتند. نه، مادرم ذوق می كرد و پدرم به من می گفت عروس خانوم. ولی وقتی مادر و پدرم نگران شدند كه كرشمه ای كه كلاس پنجم دبستان معدلش بيست بود، حالا كه اول راهنمایی رفته معدل ثلث اولش شده "هشت"! و آخر سر هم رفوزه شد! اين برای خودم و خانوادم كه من تنها فرزندشون بودم مايه ی شرم و آبروريزی بود. معلم ها و مسئولين مدرسه پروندم رو دادند به مادرم و از تيز هوشان به مدرسه ی دولتی سطح پائينی رفتم. و بدتر از همه چيز آن سال هم در كلاس اول راهنمایی در جا زدم. و دو سال تمام ترك تحصيل كردم! مادرم شبانه روز گريه می كرد. از همه، دوست و فاميل و در و همسايه بريده بوديم. پدرم ماه به ماه به كارخونش سر نمی زد و كسی هم به منزلمون نمی اومد. ديگه از مسافرت های خارج و جايزه و ... خبری نبود. جوّ خونه جهنمی عذاب آور شده بود. من روز تا شب كنار آينه بودم و آرايش می كردم و برای خودم آواز می خواندم. ابتدا مادرم گمان كرد عاشق شدم و يك روز نشست مفصل باهام صحبت كرد. بهم گفت: "كرشمه دخترم اگه عاشق شدی يا پسری رو دوست داری به من بگو. هر كجا باشه برات می آرمش مامان."
اما هی هی هی ... كه موضوع پيچيده تر از اين حرف ها بود. و وقتی مادرم رفتار مشكوكی مثل نامه و ... از من نديد، پی برد كه نه پسری در كاره و نه عشق و عاشقی!

چه وحشتناك! خُب چرا ماجرا رو به مامانت نگفتی؟

آخه فرصت نداد كه بگم ...

فرصت نداد؟ يعنی چی؟

فردای روزی كه باهام صحبت كرد مُرد ...

(به اينجا كه رسيديم كرشمه به شدت زد زير گريه)

كرشمه جان می خوای ادامه ندی؟

من خودمو مسؤل مرگ مادرم می دونم. و اين بزرگ ترين گناه منه.

نظرم غير از اينه كرشمه جان. خُب شما شرايط خاصی داشتی و اين تقصير هيچ كس نيست. اما برام مهمه كه بدونم تا به حال پسری رو دوست داشتی يا پسری تو رو دوست داشته؟

من هرگز كسی رو چه پسر چه دختر دوست نداشتم. ولی دو سال پيش پسر هم كلاسيم عاشقم شد و شش ماه با هم بوديم. اما اين يك ارتباط زجر آور بود. رامبد پسر خوب و دوست داشتنی ای بود و حسابی به من می رسيد. اما من نتونستم ادامه بدم و سه هفته پيش خبر رسيد خودشو حلق آويز كرده!!!

آخِی ... بيچاره ... كرشمه جان چطور شد كه درستو ادامه دادی و به چه شكل خودتو ارضا می كردی؟

پدرم با خاله ام ازدواج كرد و اين مادر جديد بيشتر از مادر اصليم به من می رسيد و از من خواست به مدرسه برم و با ارتباطی كه داشت در همون مدرسه ی تيزهوشان ثبت نامم كرد. و راجع به ارضا شدنم بايد بگم اوايل اذيت بودم و سر در گم، اما در يكی از اين ايام توی اتاق خواب به آينه يك آلت مصنوعی چسبونده بودم و به وسيله ی اون بكارتم رو انداختم! اولش ترس بسيار عجيبی سر تا پای وجودم رو فرا گرفته بود و چند ساعتی به شدت گريه كردم.

و بعد؟

بعدی نداره، عادت كردم ... و تا به حال به وسيله ی ابزار آلات مدرنی كه از سفر به آلمان، لهستان و مجارستان خريدم خودمو ارضا می كنم.

راضی هستی از اين وضعيتت؟

خُب نسبتاً ... نه آنچنان ... من آرزو داشتم بتونم از درون كالبدم بيام بيرون و خودمو بغل كنم. لب های زيبام رو ببوسم ... سينه های لغزانم رو به كامم بمكم و در كنار كرشمه ی زيبا زندگی خوب و آرومی داشته باشم ...

بعد از این سؤال کرشمه دیگه نخواست ادامه بده و بدون هیچ حرفی رفت! خیلی ازش سؤال داشتم ولی بعد از این مصاحبه دیگه نتونستم پیداش کنم.

۱۳۹۳ آبان ۲۰, سه‌شنبه

تحلیل سمفونی اول Until Death Overtakes Me



درود
با امید به این که از پست قبلی راضی بوده باشید. امروز ادامه ی بررسی آثار Stijn Van Cauter را در پیش می گیرم و ادامه مطلب را تقدیم حضورتان می کنم. در دو پست قبل بیوگرافی و دیسکوگرافی هنرمند و یگانه مرد استایل Funeral را برایتان نوشتم. در این پست به نخستین آلبوم کامل این بند می پردازم و از لحاظ فرمی و استایل آنرا برایتان تجزیه و تحلیل می کنم. 


Symphony I - Deep Dark Red - این سمفونی پست مدرن شش موومانی (شش بخشی) در سال 2001 توسط Van Cuter ساخته شد. اثری سرتاسر محزون و تاریک که از معجزات "سینتی سایزر" به دور نیست و یک اثر Electronical-Ambient بر روی فاز Funeral Doom می باشد. نخستین ترک این آلبوم یک ترک 03:37 دقیقه ای است که با کلین گیتار و سینتی سایزر همراه شده و اینسترومنتال است و در واقع اینترویی برای ورود به ساعاتی مطلقاً تاریک می باشد. این ترک Silent Dreams نام دارد و به واقع بر روی تم سکوت بنا شده است. از لحاظ فرمی ترکی تماماً مستقل و گویا است. وقتی با دقت بدان گوش می کنید و صدای سینتی سایزر و کلین گیتار را می شنوید بی اختیار خود را برای ورود به دنیایی محزون و تاریک آماده می کنید. این ترک از لحاظ سمفونیک، اینترو (Intro) به شمار می رود و مقدمه ای بر تاریکی و حزن است.
ترک دوم They Never Hope ترکی 14:41 دقیقه ای است که با سینتی سایزر و نتی کرشندو (کششی رو به گسترش) شروع می گردد و پس از گذشت زمان کوتاهی با طبل و وکال و کلاویه های کیبورد جان می گیرد. همچنین به جلو می رود و کلین گیتار نمایش محزونش را آغاز می کند. در حین اینکه وکال و سینتی سایزر ها با کلین گیتار همراه می شوند و ترک روی غلتک می افتد طبل و سنج واقعی شروع به فضاسازی های محزون و رعب آور خود می کنند. وقتی به دقیقه ی 03:03 می رسیم ناگهان کلین گیتار با صدایی تک و واضح شروع به نواختن آرپژی جذاب و محزون می کند که یادآور خیال مرده است. منظورم از مرده وکال است. کلین گیتار می نوازد و تا چند لحظه هیچ ساز و صدایی همراهی اش نمی کند و همچنین به مدت پنجاه ثانیه به تک نوازی خود ادامه می دهد و باز هم سازها به همراه طبل و وکال شروع به نواختن می کنند و همان روایت کهنه شروع می شود. وکال نقش مرده ای درب و داغان را بازی می کند که قرن هاست در درون خود جان داده است و این ملودی روزگار سیاه اوست که هرگز رهایش نکرده است. در دقیقه 08:08 باز هم سازها و وکال قطع می گردند و باز هم کلین گیتار شروع به تک نوازی همان آرپز می کند و در دقیقه ی 09:07 باز هم سازها شروع به نواختن می کنند و این بار طبل با غرش بیشتری می نوازد. وکال قصه ی سرتاسر بدبختی خویش را بازگو می کند و ملودی محزون سینتی سایزر به همراهی کردن ادامه می دهد. سنج ها فضاسازی می کنند و در دقیقه ی 10:19 پیانو هم به این جمع عزادار می پیوندد و شروع به دلداری دادن این خانواده ی عزادار می کند. پس از ورود پیانو همه چیز تغییر می کنند و فضای رعب و وحشت شکسته می شود. وکال که نقش مرده را دارد شبیه به آتش زیر خاکستر می خواند و در دقیقه ی 11:42 صداها قطع می شوند و پیانو این روایت محزون را به تنهایی ادامه می دهد و باز در دقیقه ی 12 این ترک، سینتی سایزر به تنهایی ملودی پیانو را تکرار می کند که باز به فضای رعب نزدیک تر می شویم. طبل ملایم تر می نوازد و صدایی شبیه اکویی ملایم از آن بر می خیزد. دیگر وکال به کلی خاموش می شود و برای رفتن به ترک بعدی آماده می شویم.
ترک سوم با نام The Light of Dying Summer با پیانو و ملودی کیبورد شروع می شود و این ملودی 09:26 دقیقه ای تکرار می شود. و 09:26 دقیقه به این وضع ملودی ها به همراه پیانو که آکورد می گیرد تکرار می شود و پایان می گیرد.
ترک چهارم این سمفونی تاریک به نام Never Again با طبل و دیستورشن و سینتی سایزر شروع می شود. طبل و سنج ها همراهی می کنند و باز همان فضای وحشت را به نمایش می گذارند. 07:49 دقیقه می گذرد و ملودی واضح می شود و دیستورشن و طبل و وکال در پس زمینه قرار می گیرند و وکال رفته رفته به سکوت می گرود و غمی مالیخولیایی شروع می شود و باز در دقیقه 09:59 درام و دیستورشن فضا را می شکنند و باز به تونل وحشت فرو می رویم. طبل دبل نُت می نوازد و سنجی غریب طبل را همراهی می کند. وکال فقط زوزه می کشد و در پس زمینه است و کلامی نمی خواند و باز از دقیقه 11:30 رو به سکوت می رویم و ملودی محزون تکرار می شود و کم کم برای ورود به ترک بعدی حاضر می شویم. این ترک 14:41 دقیقه ای به پایان می رسد و ترک بعدی آغاز می شود.
ترک پنجم یعنی موومان پنجم این سمفونی به نام  Careless – Painless – Far Away  با ملودی تنهای کیبورد شروع می شود و تا 01:40 دقیقه پیش می رود تا باز ملودی غمگین پیانو و کیبورد با یکدیگر ادغام شوند. در دقیقه 02:12 وکال آغاز به خواندن می کند و با صدایی نجواکنان مرثیه ی خویش را آغاز می کند و پیانو و کیبورد و طبل همراهی اش می کنند. در دقیقه 03:37 سازها مثل مارش (March) عزا می نوازند و دیستورشن در پس زمینه حاضر می شود و وکال با حالت آتش زیر خاکستر زمزمه می کند. در دقیقه 04:16 باز هم وکال و پیانو و کیبورد با هم ادغام می شوند و به عزاداری خویش می پردازند و ملودی تکرار شونده هر لحظه با وکال به گوش می رسد. باز غرش ارکستر در دقیقه 05:31 با وکال به مارش عزا می پردازند. در دقیقه 06:24 به یکباره کیبورد و وکال و پیانو که آرپژ می نوازد شروع می شوند و وکال مثل صدایی بی رمق و در گوشی می خواند. در دقیقه 08:08 ملودی کیبورد به تنهایی شروع می شود و مانند شروع ترک از صدای آهسته اوج می گیرد و با کلید های دیگر کیبورد هارمونی می سازد. این ترک 11:07 دقیقه ای برای پایان و رفتن به بخش پایانی و موخره آماده می شود و ملودی اش را با صدای بم تر می نوازد و رفته رفته تمام می شود.
ترک یا موومان ششم که پایانی کوتاه است با نام  Towards the Emptinessبا سینتی سایزر شروع می شود و در هاله ای که شبیه به موج دریاست پیش می رود. این ترک بعد از مدت زمان کوتاه 04:03 به پایان می رسد و این سمفونی عزا را به اتمام می رساند
چند خطی که در بالا نوشته شد تنها یک تحلیل کلی از ساختمان سمفونی بود. یعنی آنچه که در موسیقی می شنویم را به رشته کلام درآوردیم حال نوبت به مسائل مهمتری می رسد و باید درباره ی رنگ آمیزی صوتی، سازبندی، ترکیب بندی سازها و هارمونی و وکال مطالبی را تقدیم حضورتان کنم. فکر می کنم برای هر کدام از آلبوم ها یک پست کافی باشد تا تحلیل آن به سر آید...
بحثی که در موسیقی کلاسیک در هر دوره (قرون وسطی یا باروک، رنسانس، رومانتیسیم، کلاسیک، نئوکلاسیک، مدرن و پست مدرن) مطرح است مسأله ی (رنگ آمیزی صوتی و آواشناسی) می باشد که مطمئناً در این گونه از سمفونی ها هم وجود دارد و باید بدان اشاره کرد. 
رنگ آمیزی صوتی را این گونه توضیح می دهم: 
هر قطعه موسیقی به طور تطبیقی با هنرهای دیگر دارای یک سری خصوصیات خاص است و اگر بنا بر قاعده ی هنر نقاشی بخواهیم به آن بنگریم (نُت = رنگ) و عامل نُت در موسیقی برابر با عامل رنگ در نقاشی است که با یکدیگر مطابقت دارند. حال برای هر ساز و نُت در ارکستر سمفونی یک رنگ تعریف شده است. مثلاً سازهای زهی اعم از گیتار، ویولون و . . . در طیف های مختلف زرد و نارنجی قرار می گیرند و البته جدای از صدای ساز، نُت و حتی گام هم با غلظت رنگ مطابقت می یابند. مثلاً گیتار کلاسیک با سیم نایلونی رنگش نارنجی است و بنا بر زیر و بمی نُت و گام، این نارنجی به درجات مختلف در جدول دگردیسی رنگ می رسد! وقتی در گام های ماژور و با صداهای زیر با گیتار نوازندگی کنیم اصوات نمایانگر نارنجی های کم رنگ و مایل به زرد هستند و اگر با سیم های باس گیتار کلاسیک و در گام های مینور نوازندگی کنیم به قهوه ای های تیره و سنگین می رسیم و این جدولی است که مثال جدول مندلیوف عمل می کند و در ارکستر سمفونیک برای هر ساز و گام و نُت یک رنگ با غلظت بالا یا پایین تعریف شده است و این قراردادی بین هنر نقاشی و موسیقی است.
حال در می یابیم که یک سمفونی برابر با یک تابلوی نقاشی است و یک طراحی تک رنگ مطابق با یک تکنوازی با هر سازی است. این قرارداد را در دوره ی باروک هنرمندان وقت به طور قراردادی پیشنهاد کردند و یک نفر را نمی توان به عنوان بنیانگذار آن معرفی کرد. 
سمفونی ای که در خطوط بالا تحلیل گشت دارای چنین سازهایی می باشد: 
1- گیتار آکوستیک
2- سینتی سایزر
3- کیبورد
4- طبل های باس
5- سنج ها
6- وکال
7-گیتار باس چهار سیم
این سازها با ترکیب بندی مدرن امروزی حال و هوایی خاص را القاء می کنند و سمفونی ای که مورد بررسی قرار گرفت در گام سُل مینور بود! سُل مینور در میان گام ها نمایانگر حزن و ترس تواماً با یکدیگر می باشند و در هر لحظه یکی از این حس ها غالب می شود. طبل ها به رنگ های تیره هستند و به طور کل گام این سمفونی + اصوات و زیر و بمی شان + سازبندی، نمایشگر یک تابلوی تیره با رنگ های سنگین و حزن آلود و فضایی رعب آور می باشند. 
درباره ی وکال این اثر باید گفت این نوع وکال که از  Death-gore برگرفته شده است به نوعی یاد آور احساس مردگی، خفگی و آتش زیر خاکستر می باشد. گویی مجسمه ای سیمانی که هنوز خشک نشده است دارد با دهان و حلقی پر از سیمان آواز می خواند! یک آواز خفه با تصویر ذهنی ای مسموم و دلگیر. خودِ وکال در مصاحبه ای گفته بود: "تصویر مردی که در سیمان نیمه خشک گرفتار آمده در ذهنم بود." آیا این مکان و این چاله ی سیمانی نمی تواند نمادی از قبر باشد؟ و آیا این تصویر لبخند بر لب جمجمه نیست که آوازی گنگ و خفه می خواند؟  
تم فرمیک این اثر سکوت محض است! اگر بخواهیم از محتوای لیریک ها فاصله بگیریم باید درباره ی تم فرمیک این سمفونی بگوییم، سکوت بخش اعظم و اصلی آن را تشکیل می دهد؛ البته وحشتی تواماً با حزن و ترس. این سمفونی صدای خاموش یک مرده است که در نهایت پس از آخرین تلاش های بی نتیجه و آخرین نوسان ها به سکوت محض می رسد و این سکوت را در ثانیه های پایانی آخرین ترک می توانیم بیابیم.

در پایان این پست نیز لینک دانلود یکی از ترک های این سمفونی قرار داده شده است. با اینکه اعتقاد دارم می بایست به کل این سمفونی گوش داد اما دلیل قرار دادن این ترک تنها به خاطر آشناسازی شما با فضای این سمفونی می باشد: